فردا از آن ماست (موج سوم )
ماجرای قتل های زنجیره ای چه بود و آیا دولت اصلاحات در آن نقش داشت؟ راوی بی بی سی در ادامه به موضوع قتلهای زنجیره ای اشاره می کند و بگونه ای آن را بیان می کند که مخاطب تصور کند عامل این موضوع رهبر انقلاب بوده است: "روشنفکران منتقد اما بهای سنگینی پرداخت می کنند. اینجا مراسم تشییع محمد مختاری، نویسنده ای که پاییز 77 به قتل رسید. دولت محمد خاتمی سرنخ قتل او و چند روشنفکر دیگر را تا اتاقی در وزارت اطلاعات دنبال می کنند. بخشی از دولت که زیر نظر رهبر فعالیت می کنند. اصطکاک میان رهبر و رییس جمهور به اوج می رسد." اما ماجرای قتل های زنجیره ای چیست و اساسا دولت خاتمی در این ماجرا چه میزان نقش دارد؟ برای بررسی این موضوع کافی است تا سخنان تاریخی روح الله حسینیان رییس مرکز اسناد انقلاب اسلامی در تابستان 78 در جمع طلاب مدرسه حقانی قم را مرور کنیم، سخنانی که از آن روز تا کنون هیچ پاسخ درخوری از سوی خاتمی و دیگر عوامل دولت اصلاحات دربر نداشته و حتی چند نفری که پس از انتشار این صحبت ها مدعی شدند شکایت خواهند کرد، تا به امروز که 12 سال از آن برهه این کار را نکردند. حسینیان در بخشی از سخنانش پیرامون چگونگی و ریشه قتل های زنجیره ای می گوید: " آقاى موسوى بچه استان فارس است. از همان زمانى که اطلاعات در سپاه تشکیل شد، در اطلاعات سپاه بود و از همان زمان متهم بود که با دستگاه آقاى منتظرى، هادى و مهدىهاشمى در ارتباط است. بعد از این که وزارت اطلاعات تشکیل شد و اداره کل اطلاعات هم در استان فارس تشکیل شد، ایشان به عنوان مسؤول اداره کل اطلاعات فارس انتخاب شدند که درگیرى درونى از همان جا در استان فارس هم شروع شد و ایشان معروف بود در همان زمان، از بچههاى چپ استان فارس هست. درگیرى بین ایشان و امام جمعه شیراز به اوج خود رسید که ناچار شدند آقاى موسوى را از شیراز به تهران منتقل کنند و در وزارت هم که بود معروف بود به چپگرایى. در جریان انتخابات به شدت از جناب آقاى خاتمى حمایت مىکرد و این حمایت هم به قدرى افراطى شده بود که بعد دیگر حتى طرفداران خود آقاى خاتمى هم ناراحت مىشدند. در این ماجرا، مدتى قبل از این که این قتلها شروع بشود، آقاى موسوى خدمت آقاى خاتمى مىرسد، ناگفته نماند که براى معاونت امنیت هم از طرف ریاست جمهورى، آقاى موسوى پیشنهاد شده بود به آقاى درى که ایشان به عنوان معاون امنیت نصب شود اما به ادله مختلف پذیرفته نشد. اما به عنوان معاون معاون امنیت یا جانشین معاون امنیت منصوب شدند. قبل از این که این قتلها به وقوع بپیوندد، ایشان خدمت رئیس جمهورى مىرسد و مطلبى را اعلام مىکند و مىگوید که در وزارت اطلاعات سناریویى در حال تدوین است و مىخواهند عدهاى را به قتل برسانند تا باعث سقوط دولت شما بشود. هنوز از قتلها خبرى هم نبود و حتى با یکى از مشاورین ریاست جمهورى هم تماس تلفنى گرفته و این جریان را گفته، که خوشبختانه نوارش موجود است و ضبط شده این مکالمه. بعد از مدتى قتلها شروع شد. قتلها وقتى که فروهر و خانمش کشته شدند، رئیس جمهور موضعگیرى کرد، مسؤولین دیگر موضعگیرى کردند، خصوصا ریاست جمهورى موضع تندى گرفت و هیأت هم از آن زمان شروع به کار کرد. بلافاصله بعدش قتلهاى دیگرى هم به وقوع پیوست که از همان اول این ماجرا را مشکوک مىکرد که چرا واقعا چنین اتفاقاتى دارد پشت سر هم به وجود مىآید. بعد از این که ماجراى قتلها به اوج خود رسید، خود آقاى موسوى رفت به دفتر رئیس جمهور و گفت که این قتلها توسط من انجام شده و کشفى هم اصلاً در کار نبود. خود ایشان رفتند گفتند. حتى دو سه روز ایشان را تحویل نمىگرفتند و مىگفتند دروغ است، مگر مىشود آقاى موسوى دوم خردادى طرفدار جبهه دوم خرداد چنین کارى را مرتکب شده باشد؟ نمىپذیرفتند و مىگفتند باز این سناریو است. تا بالاخره آنقدر اصرار کرد که پذیرفتند. نکته بسیار مهمى در بازجویى، آقاى موسوى مطرح کرده است که باز من عرض مىکنم، آخرین حرفش هم همین است. آقاى موسوى علت و انگیزه قتلها را چنین بیان مىکند، عین عبارت است که من حفظ کردهام، ایشان مىگویند که: «تحلیل ما از اوضاع جارى روز این بود که آقاى خامنهاى غیر از امام است و آقاى خاتمى هم به دلیل این که 20 میلیون راى آورده و بیست میلیون پشتیبان دارد، قدرتش بیشتر از بنىصدر است و ما این قتلها را مرتکب مىشویم و به گردن آقاى خامنهاى مىاندازیم و جنگ بین این دو منجر به شکست آقاى خامنهاى در مقابل خاتمى خواهد شد». درست 15 یا 16 روز بعد از دستگیرى آقاى موسوى، بنده براى اتمام حجت رفتم دفتر آقاى خاتمى که با ایشان ملاقات کنم. آقاى ابطحى بدون کم و کاست تحلیلش از اوضاع همین بود و با صراحت به ما اعلام کرد، گفت: «فلانى ببین، آقاى خامنهاى غیر از امام است و آقاى خاتمى بیست میلیون نفر پشت سر دارد، آقاى خامنهاى 8 میلیون رأى آورد و اگر درگیرى به وجود بیاید، شما مطمئن باشید که آقاى خامنهاى پیروز نخواهد شد». شما ببینید کسى که خوشبختانه من چند روز بعدش که رفتم در سپاه سخنرانى کردم، این را نقل قول کردم که آقاى ابطحى هم رسید به من و گلگى کردند که چرا یک مطلبى را که من در جلسه خصوصى گفتم آمدى عمومى گفتى. خوشبختانه کسى هم بود که نتوانند بعدا انکار بکنند. گفتم شما دارى توطئه مىکنید علیه رهبرى، حالا من این مطلب را در یک جلسه خصوصى این ور و آن ور نگویم؟ متن کامل سخنرانی تاریخی حسینیان پیرامون قتل های زنجیره ای و نقش دولت خاتمی حجاریان را چه کسی ترور کرد؟ در ادامه مستند علی مزروعی مجددا به روی تصویر ظاهر می شود و می گوید: "اینها که می شود گفت کرش سپاه بود، یک عملیات تهاجمی را علیه اصلاح طلبان شروع کردند، قبل عید ترور آقای حجاریان بود، بعد عید سعی کردند تهاجم را ادامه دهند و میتنگ بزرگی را در مصلی برگزار کردند، جمعیتی بالای 100 هزار نفر که در آنجا آقای خامنه ای این سخنرانی را کرد که مطبوعات پایگاه دشمن است." در این جا نیز بی بی سی قصد دارد به مخاطب القا کند، سپاه حجاریان را ترور می کند، رهبر انقلاب برای نابود کردن اصلاح طلبان می گویند مطبوعات پایگاه دشمن هستند و ... اما واقعیت چیست؟ ترور سعید حجاریان در آخرین روزهای سال 78 توسط سعید عسگر صورت می گیرد. فردی که پدرش مشهور است گرایش های اصلاح طلبانه دارد و یکی از مدیران اصلاح طلب آموزش و پروش است. اما بازخوانی واقعه ترور حجاریان که در کتاب "بازی ترور" به تفصیل درباره آن بحث شده است و این کتاب مدتها در زمان دولت خاتمی ممنوع الانتشار بود، نشان می دهد هدف اصلی از این خودزنی، ادامه جنگ روانی علیه سپاه و بسیج توسط جریان اصلاحات بود چرا که اگر واقعا سعید عسگر و مرتضی مجیدی که حجاریان را مورد ترور قرار دادند، از اعضای بسیج و سپاه بودند یا حتی با حمایت این دو نهاد، این کار را کردند، چرا هیات پی گیری پرونده ترور که در آن برخی چهره های اصلاح طلب نیز حضور داشتند نتوانستند در نهایت سندی مبنی بر تایید ادعایشان ارائه کنند؟ و اساسا اگر این حرکت با دستور یا حمایت سپاه و بسیج انجام شد، چرا ضاربان، با موتور 1000 که نماد نهادهای نظامی است، دست به این اقدام زدند؟ آیا جز این است که استفاده از این موتور خاص نه تنها به سود سپاه و بسیج نبود بلکه انگشت اتهام را هر چه سریع تر به سمت این نهادهای انقلابی می برد؟ و آیا سپاه یا بسیج تا این حد به فکرشان نرسیده بوده که استفاده از این موتور آنها را بیشتر در مظان اتهام قرار خواهد داد تا تبرئه؟! نگاهی به عملکرد روزنامه های دوم خردادی و پدیده شارلاتانیزم مطبوعاتی هم چنین پیرامون موضوع روزنامه های زنجیره ای و تعبیر تاریخی "شارلاتانیزم مطبوعاتی" که رهبر انقلاب در اعتراض به عملکرد این روزنامه ها در بهار 1379 در مصلی آن را مطرح کردند، فقط نمونه هایی از جملات این روزنامه ها و نشریات دوم خردادی بازخوانی می شود تا هر کس خود قضاوت کند هتاکی و پرده دری تا این اندازه، لایق صفتی جز "شارلاتانیزم مطبوعاتی" است؟ و اساسا جز برخورد قانونی با این قبیل نشریات چه تصمیم دیگری می توانست صورت بگیرد؟ و در کجای دنیا عبور از خطوط قرمز مشخص شده، بدون برخورد قانونی خواهد بود؟ * "مظاهر دینی چون حجاب و حیای زنان، نماد عقب افتادگی است" (نوشین احمدی،تیر 77، ماهنامه جامعه سالم) * "آن دسته از جوانانی که به مساجد روی می آورند یا کتب دینی را مطالعه می کنند، از نظر ساختار فکری و روانی ضعیف هستند! یعنی ضعفای نسل جوان از نظر فکری و روانی و کم اطلاع ترین آنها هستند" (محمد مجتهد شبستری،15 دی 78، روزنامه فتح ص 8) * "قوانین شرعی در مورد زنان ظالمانه است" (مهرانگیز کار، 7 بهمن 78، عصر آزادگان) * "علیه خدا هم میتوان قیام و تظاهرات کرد." (ابراهیم اصغرزاده، 6 اردیبهشت 77، کیهان) * "اینکه پیامبر را ابوالقاسم لقب داده اند، نه ابو فاطمه، حاکی از غلبه فرهنگ جاهلی مرد سالاری است."(مرضیه آذر افزا، 13 مهر 78، ماهنامه پیامهاجر) * "تفکر شیعه گری موجب انحطاط مملکت ما و مانعی برای دموکراسی است" (سالار بهزادی، 23 آبان 78 صبح امروز )
By Ashoora.ir & Night Skin